کد مطلب:315901 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:178

مرگ مقدر شده را برگرداند
و نیز او می نویسد: از بعضی اساتید شنیدم كه مردی صالح و اهل خیر از ساكنین كربلا مقدسه فرزندی صالح داشت، آن فرزند بیمار شد آن فرزند مریض را به حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام آورد و به حضرت متوسل گردید و در شفای فرزندش حضرت را در پیشگاه ذات اقدس الهی واسطه قرار داد، صبح كه شد مردی از دوستان نزدیك وی پیش او آمد و اظهار داشت: خوابی دیده ام می خواهم برایت نقل نمایم خواب این است.

گویا حضرت عباس علیه السلام از خداوند شفای فرزند تو را درخواست نمود، ملكی (فرشته ای) از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزد حضرت اباالفضل علیه السلام آمد و به او گفت: ای اباالفضل! درباره ی شفای این جوان شفاعت نكن زیرا عمر وی به پایان رسیده است. حضرت عباس علیه السلام به آن ملك گفت: از جانب من به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سلام برسان و به او بگو: تو را نزد خدای تعالی واسطه قرار می دهم و از خدا شفای او را درخواست می كنم. آن ملك خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شد و خدمت حضرت عباس علیه السلام آمد و همان سخن اول را تكرار كرد تا سه مرتبه این پیام و جواب رد و بدل گردید.

مرتبه ی چهارم آن فرشته آمد و پیغامی مانند گذشته آورد حضرت عباس علیه السلام با رنگ دگرگون بلند شد و خود شخصا خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شد، سلام نمود، عرض كرد: یا رسول الله! مگر اینگونه نیست كه خدای تعالی مرا باب الحوایج نامیده است؟ و مردم از این آگاهند، و مرا نزد خدای تعالی واسطه قرار می دهند! اگر من باب الحوایج نیستم این اسم از من برداشته شود!

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خدا چشمت را روشن نماید برگرد تو باب الحوایجی برای هر كسی خواستی شفاعت كن و این جوان را خدا به بركت تو شفا داد. [1] .



[ صفحه 221]




[1] همان.